جرعه نوش ثقلین

ما جرعه نوش چشمه ی جاریّ کوثریم ... دلداده ایم ، شیعه ی زهرا و حیدریم ...

جرعه نوش ثقلین

ما جرعه نوش چشمه ی جاریّ کوثریم ... دلداده ایم ، شیعه ی زهرا و حیدریم ...

مشخصات بلاگ
جرعه نوش ثقلین
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

گامهای آهسته ی شیطان ...

دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۴۴ ق.ظ
با نام خداوند عالی اعلی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ  ...

اى کسانى که ایمان آورده‏ اید همگى به اطاعت [خدا] درآیید و گامهاى شیطان را دنبال مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است ...  

بقره / 208

سلام  ؛

چند وقت پیش داشتم یکی از سخنرانیای استاد عالی رو گوش میدادم ، پیرامون تفسیر این آیه ای که ذکر شد مثالای خوبی زدن ...

  

متن (گلچین) سخنرانیشون :

آدمای بد از اول بد نبودن اول کم میشن بعد بد میشن ...

اول به دنائت ( حقارت ، پستی ، خاری ، رذالت ) قناعت میکنن ، بعد جنایت میکنن  ...

مردم کوفه از اول که جانی بالفطرة نبودن ...

آدمایی بودن که کم کم فاسد شدن ... 

آدم از اول که بدنیا میاد خوب بدنیا میاد ...

آدم ، فاسد،خائن و جانی که بدنیا نمیاد ..

به تدریج خائن میشه ، جانی میشه ..

شمر و خولی و سنان یه شبه درست نمیشن ،

به تدریج درست میشن ...

شمرعلیه اللعنة در جنگ صفین جزو یکی از یاران حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) بود ،

از مجروحین جنگ هم بود ...

حتی به گفته ی بعضیها توو رده های بالایی هم بود و سِمَت فرماندهی هم داشت  ..

حالا اگرم چنین حرفی صحت نداشته باشه که فرماندهی لشگری رو به عهده داشته ولی قطعا از سربازان جنگ بوده که مجروحم شده بود ...

اگه اون زمان تیر به جای اینکه به دست یا پای شمر اصابت کنه به قلب یا گلوی اون اصابت میکرد ما الان شمر رو جزو شهدای اسلام میشناختیم  ...

اما همین شمر 20 سال بعد که ماجرای کربلا اتفاق افتاد ،

جزو کسانی شد که اون جنایتها رو انجام داد و از جلادهای کربلا شد ...

از خط مقدم جبهه ی علی (علیه السلام) اومد توو خط مقدم جبهه ی عمر سعد علیه اللعنة ...

اگه 20 سال قبل کسی بهش میگفت : شمر ، تو یه روزی یه کاری میکنی که تا ابد آدما ننگ دارن از این کار تو ، باورش نمیشد ...

آدم به تدریج خراب میشه ...

مسعودی یکی از مورخین بزرگی است که شیعه و سنی معمولا ازش مطالبی رو نقل میکنن :

و صاحب کتاب تاریخ مروج الذهب که درش نقل کرده :

یه روزی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) و امیر المومنین علی (علیه السلام) نشسته بودند ،

زبیر هم سومین اونها بود که نشسته بود و با یک لبخند مهربانانه ای به حضرت امیر (علیه السلام) نگاه میکرد ..

پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود : زبیر ، علی رو دوسش داری ؟

زبیر گفت : چطور دوستش نداشته باشم . علی از خویشان منه ( زبیر پسرعمه ی حضرت امیر (علیه السلام) بود )

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود : اما زبیر، تو یک روزی به ظلم در مقابل علی می ایستی ...

زبیر با ناباوری گفت : من؟ من در مقابل علی می ایستم ؟؟

اصلا باورش نشد ...

ولی 30 سال بعد در مقابل حضرت امیر (علیه السلام ) ایستاد ...

زبیر کسی بود که در تشییع جنازه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) که خصوصی خصوصی بود شرکت کرد ...

و همونطورکه میدونید اخص خواص در تشییع جنازه حضرت حضور داشتن مثل سلمان ، مقداد ، ابوذر.

همین زبیری که تا این حد خصوصی بود یه روزی در مقابل حضرت امیر (علیه السلام ) ایستاد !!!

اگه آدم خودشو گردگیری نکنه : غبارها و غفلت ها به تدریج آدمو خراب میکنه ...

اصلا شیطون ترفندش همینه ...

شیطون ، سیاستِ بسیار بسیار کارآمد و بسیار نافذش ، تدریجی نفوذ کردنه ،

صبرش هم خیلی زیاده ...

گام به گام ، آهسته آهسته وارد زندگی و روح آدم میشه و آدمو فاسد میکنه ...

خطوات : جمع خطوه

خطوه اون گامهایی هست که وقتی دزد ، شب میخواد بره جایی دزدی ، چه جوری قدم ور میداره ؟

قدمهاش کوتاه ، آهسته آهسته (آرام و بیصدا)

قرآن میگه :

مواظب باشید از این گامهای آهسته آهسته و پنهان شیطان که وارد زندگیتون میشه ، تبعیت نکنید  ...

مطلبی از بحار الانوار : 

جمعی خدمت پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) رسیدند گفتند :نخاف علینا النفاق

یا رسول الله ما میترسیم منافق باشیم !!!

حضرت فرموند: به چه دلیل ؟

گفتند :

یا رسول الله ما وقتی نزد شماییم حالات بسیار خوشی داریم و حالمان خوبست صفای مجلس شما و نفس شما که به ما میخوره حالمون خیلی خوبه گویی آخرت رو میبینیم ، بهشت و جهنم رو میبینیم ، اما وقتی نزد شما نیستیم ، دنبال کسب و کار که میریم افت میکنیم بیحال میشویم ،

این نفاق است که در نزد شما یه جور و نزد شما نیستیم جور دیگریم  ، میترسیم منافق باشیم  ...

پیامبر فرمودند :

این نفاق نیست ، بلکه این گامهای شیطانه که آهسته آهسته داره وارد زندگیتون میشه . به تدریج وارد میشه این حالاتتون عوض که میشه مراقب خودتون باشید ...

شما اگر میتونستید اون حال خوشتون رو مستدام نگه دارید و بر اون حال نیکو باقی بمونید ، میتونستید ملکوت رو ببینید ، میتونستید روی آب راه برید ...

"یعنی انقدر اهل یقین میشدید که براتون روی زمین راه رفتن و روی آب راه رفتن فرقی نمیکرد "

فایل صوتی متنی که زده شد آماده شده ،میتونید دانلود کنید ..

متن عربی 

عن أهل البیت علیهم‌السلام   :

«إنّ أصحابَ محمّدٍ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله  قالوا : یارسول‌اللّه‌ ، نخاف علینا النفاق! 

فقال : ولِمَ تخافون ذلک؟

قالوا :إذا کنّا عندک فذکّرتنا ورغّبتنا وَجِلْنا ، ونسینا الدُنیا ،وزَهِدْنا حتّی کأنّنا نعاینُ الآخرةَ والجنّةَ والنارَونحن عندک ، وإذا خرجْنا من عندک ، ودخلنا هذه البیوتَ ، وشمَمْنا الأولادَ ، ورأینا العیالَ نکاد أن نحول عن الحال التی کُنّا علیها عندک ، وحتّی کأنّا لم نکنْ علی شیءٍ! أفتخاف علینا أن یکون ذلک نفاقا؟

فقال لهم رسول اللّه‌ : کلاّ ، إنّ هذه خطوات الشیطان ، فیرغّبکم فی الدُنیا ، واللّه‌ ، لو تدومون علی الحال التی وصفتم أنفسکم علیها؛ لصافحتکم الملائکةُ ومشیتُم علی الماء» .

هر آینه یاران حضرت محمد عرض کردند:

ای رسول خدا! ما بر نفاق از خودمان ترسناکیم؟

فرمود: چرا از آن مى ترسید؟

عرض کردند:

هنگامی که نزد شما هستیم و شما ما را تذکّر می دهید و به آخرت تشویق می کنید، از خدا مى ترسیم و دنیا را یکسره فراموش می کنیم و در آن بى رغبت می شویم تا آنجا که گویا آخرت را به چشم خود ببینیم و بهشت و دوزخ را [می نگریم] و چون از خدمت شما می رویم و داخل این خانه ها می گردیم، و بوى فرزندان را استشمام می کنیم و زنان و خاندان را می نگریم، از آن حالى که نزد شما داشتیم برمی گردیم؛

به حدى که گویا ما هیچ نداشته ایم [و شما را ندیده و خدمت شما نبوده ایم و آن حال قبلى را نداشته ایم!] آیا شما از این که این تغییر حالت نفاق باشد، بر ما می ترسید؟

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود:

هرگز [این نفاق نیست]، اینها وسوسه هاى شیطان است که شما را به دنبال تشویق می کند،

به خدا سوگند! اگر شما به همان [حالى که بآن خودتان] را توصیف کردید، مى ماندید هر آینه فرشتگان دست در دست شما مى گذاشتند...».

اصول کافی، ج2، ص 423، (چاپ قدیم)؛ ج4، ص 153-154، ح1، (چاپ جدید).[ک]


حدیث یاد شده بیانگر این حقیقت است که :

در هنگام حضور در پیشگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، به دلیل انعکاس حقیقت نوری آن وجود مقدس بر وجود آدمی، راه نفوذ شیطان مسدود گشته او در نور است و در وقت عدم حضور، به دلیل گناهان باطنی و کمی یا ضعیف بودن نور،‌ نار شیطانی بر انسان مسلط می گردد و حقایق را فراموش کرده یا از آن غافل می شود.

امّا اگر وجود خود را به حقیقت اصلی اش (نور)، نزدیک کند، ملائکه حفظه علاوه بر آن که وجود ظاهری وی را از خطرات نگه می دارد؛

وجود باطنی انسان را نیز از تهدیدات شیطان ها حفظ می کند. با بیان این حقیقت روشن می شود که چرا ائمه (علیهم السلام) برای ملائکه و فرشتگان دعا می کردند، و چرا امام سجاد (علیه السلام) در دعای سوم صحیفه سجادیه، صلوات خاصی برای فرشتگان می فرستد.

حقیقت آن است که خدمتی که ملائکه به دستور خداوند متعال، برای انسان ها می کنند، بسیار والا و ارزشمند است؛ ولی افسوس که ازآن غافلیم!

  • ۹۲/۱۰/۳۰
  • گل نرگس

گامهای آهسته ی شیطان