جرعه نوش ثقلین

ما جرعه نوش چشمه ی جاریّ کوثریم ... دلداده ایم ، شیعه ی زهرا و حیدریم ...

جرعه نوش ثقلین

ما جرعه نوش چشمه ی جاریّ کوثریم ... دلداده ایم ، شیعه ی زهرا و حیدریم ...

مشخصات بلاگ
جرعه نوش ثقلین
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

وفور نیت ...

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۱:۵۹ ب.ظ

بانام خداوند عالی اعلی

سلام ...

یکی از فایلای سخنرانی استاد عالی رو گوش میدادم پیرامون اخلاق بندگی ... 

 مثل همیشه به نکاتی اشاره کردن که برای من مث دُر ناب بود ... بدون اغراق


حجة الاسلام مسعود عالی

من قسمتی از فایل صوتیشونو به صورت متن آماده کردم و توو این قسمت از پست وبلاگم قرار دادم ...

فایل صوتیشم هست هم به صورت کامل و هم فایلی که مطابق با متن هست و به صورت کاملش نیست ...

میدونم متنی که زدم طولانیه ولی وقت بذارید و با حوصله بخونیدش ...

ممنون

نیت دوتا رشد باید داشته باشه :

الف) رشد کیفی : صعود       

ب): رشد کمّی : وفور


وفور نیت :

امام سجاد (علیه السلام) : اَللّهُمَّ وَفِّر بِلُطفِکَ نیَّتى : خدایا نیت مرا کثیر (وافر) کن .

رشد کمّی یا همون وفور نیت یعنی چی ؟

وفور نیت دوتا معنا دارد :

1- معنای اول وفور نیت :

در یک معنای ساده اینکه : فقط در موارد خاص مثل نماز ، روزه و در این عبادتهای خاص  ... نیت نداشته باشیم ، بلکه در تمامی کارها مون نیت داشته باشیم . در خواب ،خوراک ، معامله . معاشرت و... این از معنای ساده ی وفور نیت  ........ و درستشم همینه اونی که بنده ست باید در همه ی کاراش نیت داشته باشه ..

این همونیست که گفت : خوشا آنان که دائم در نمازند .....

اونی که گفت خوشا آنانکه در نمازند به اون معنا نیست که سجاده شون پهن باشه و همش دولا راست بشن ... خیر

بلکه تمامی کارشون عبادته ...

مرحوم کاشف الغطاء این فقیه اهلبیت از ایشون در زندگینامه شون نقل شده که قسم خورده بود که چهل ساله که من کار مباح انجام ندادم ...

یعنی تمامی کارها یا مستحب بوده یا واجب ..

این به اون معنا نیست که ایشون نه میخوابیده و نه غذا میخورده نه ، بلکه تمامی کارشون با نیت انجام داده بود و همش شده بود عبادت

2-معنای دوم وفور نیت :

ما در عالم خارج بخوایم کاری رو انجام بدیم ، محدود هستیم به زمان و مکان ...

مثال : در جایی که جسمت قرار داره نمیتونه جای دیگه باشه ... در مجلسی نشستی نمیتونی در همان زمان در جای دیگری باشی  ...


محدودی به این زمان ... در این زمان و این ساعت هستی  ، یه ساعت قبل ، ده ساعت قبل ، ده روز قبل ، ده قرن قبلت رفت و دیگه ازش جدا شدی ..

آینده هم که هنوز نیومده ،

بنابراین محدودی به این زمان ..

مثلا :

شما اگر الان بخوای با امام حسین (علیه السلام) باشی نمیتونی (در خارج) که توو کربلا باشی و کمک بدی به امام حسین (علیه السلام) ..

نمیتونی ، چون از نظر زمانی ، زمان، بین شما و امام حسین (علیه السلام) فاصله انداخته ... محدودی به این زمان..

از جهت مکانی هم به فرض اگر روز عاشورا توو کربلا می بودی ، اگه جناح چپ می بودی دیگه نمیتونستی جناح راست باشی

اگه جلوی امام حسین (علیه السلام) وایستاده بودی برای گرفتن تیر ،دیگه نمیتونستی بری برای امام حسین (علیه السلام) آب بیاری ..

یه مکان که بودی دیگه محدودی به همین مکان ..

درسته ؟؟

ما این محدودیت رو در خارج داریم از جهت زمانی و مکانی ..

اما ؛

اما توو نیت و توو باطن هیچ محدودیتی نیست

نه محدودیت زمانی و نه محدودیت مکانی

یعنی الان شما توو نیت خودت میتونی نیت کنی که :یا امیر المومنین  ، یا رسول الله ، ای کاش من با شما توو احد بودم ، توو احزاب بودم ، توو بدر بودم ..

یا امیر المومنین ای کاش من با شما توو صفین بودم ، توو جمل بودم..

یااباعبدالله توو کربلا بودم  ، توو کربلا که بودم هم جناح راست بودم هم جناح چپ بودم هم جلوی شما تیر رو میگرفتم هم میرفتم آب برای بچه هاتون میاوردم..

با نیت آدم میتونه اینکارها رو بکنه ، و توو تمامی ثوابها شما میتونید شریک بشید ...

سوال : حاج آقا اینا که خیال پردازیه ... اینا که تخیلاته ... اینا که مجاز گوئیه !!!!

جواب : مبادا کسی این گمان رو بکنه !!!

اگه کسی این گمان رو بکنه با ادله ای که از اهلبیت علیهم السلام  رسیده منافات داره..

مبادا کسی این گمان رو بکنه ..

توو تمام عباداتها آدم میتونه با قدم نیت شریک بشه ..

دلیل :

در روایات مگر نخوندیم که هر موقع به یاد کربلا افتادید توو دلتون آرزو بکنید یالیتنی کنت معک امام حسین ای کاش من با تو بودم

من از شما سوال میکنم : خب این عبارت یعنی چی ؟

یعنی خیال پردازی رو بهمون یاد دادن ؟

یا اینکه نه یادمون دادن این آرزو رو بکنید تا ثواب ببرید ... تا رشد بکنید

این نیتتون میتونه توو طول تاریخ وفور پیدا بکنه ، بره

عبادت انجام بدید ... میتونید

خیال پردازی چیه ؟ !!!

این ماجرا توو نهج البلاغه اومده  که امیر المومنین (علیه السلم ) از جنگ جمل برمی گشتن یکی از اصحاب حضرت به ایشون گفت : ای آقا کاش برادرم هم با شما بود ... توو این جنگ به فوز سربازی شما می رسید ، ثواب گیرش میومد..

امیر المومنین علیه السلام فرمودند : اهوی اخیک معنا ؟! دل برادرت با ما بود ؟ توو نیتش این بود که با ما باشه ؟ کمک ما باشه ؟

اون طرف گفت : آقا بله

امیر المومنین علیه السلام فرمودند که : او هم با ماست و لقد شهدنا فی عسکر نا هذا اقوام فی اصلاب الرجال، و ارحام النساء

اونایی که قرن ها بعد میان و دلشون با منه علی هست اونا هم با من هستن و توو این ثواب شریکن و جزو اصحاب من هستن ..

همتون شنیدید جابربن عبدالله انصاری به همراه عطیه ی کوفی اولین اربعین امام حسین رفتند سر قبر مطهر اباعبدالله (علیه السلام) ..

جابر از جمله محبین اهلبیت بود که هفت نفر از چهارده معصوم رو درک کرده بود و تا زمان امام محمد باقر (علیه السلام) زنده بود .. خودشو انداخت رو قبر امام حسین و شروع کرد گریه کردن و اشک ریختن ...

و عطیه هم که از مفسرین قرآن بود کنار او ایستاده بود و این صحنه رو میدید ..  وقتی جابر گریه هایش تمام شد گفت : ما هم در ثواب اصحاب امام حسین (علیه السلام) و شهدای کربلا شریکیم ..

عطیه گفت : ما چه جوری شریکیم ؟ ماها که نجنگیدیم  !! ماها که توو کربلا نبودیم، نه سری جدا شد نه دستی هوا رفت ، ما چه جور شریکیم ؟!!

اینجا بود که جابر شروع کرد حدیث پیغمبر رو خوندن ، گفت از حبیبم رسولخدا (صلی الله علیه واله واسلم) شنیدم که فرمود :

سمعت حبیبی رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یقول :

من أحب عمل قوم حشر معهم ومن أحب عمل قوم اشرک فی عملهم

اگه کسی دلش با یک گروهی با یک جبهه ای باشه اینم شریکه با اونهاست ...

منم دلم با جبهه ی امام حسین علیه السلام هست ، پس منم شریکم ..

اینا روایات ماست .....

اینا خاک خشک به دیوار پاشیدن و مجاز گویی نیست .... حقیقته

اسم این عبادت میدونید چیه ؟؟ کمتر شنیدید

اسم این عبادت ، عبادت تاریخیه

ما یه عبادت فردی داریم ( یه گوشه شما وایستا نماز فرادی بخون بهت یک ثوابی میدن ، این عبادت فردیه )

یه عبادت جمعی داریم مثل اینکه نماز جماعت بخونی که ثوابش خیلی دیگه میره بالا

یه عبادت تاریخی داریم ... عبادت تاریخی دیگه چیه ؟

عبادت تاریخی یعنی اینکه شما کاری بکنی که توو تمام عبادتهای طول تاریخ اولیاء خدا شریک بشی ..

سوال :حاج آقا مگه میشه ؟؟

جواب : بله

حقیقتا اگه کسی از صمیم قلب آرزو بکنه و توو نیتش این باشه که یا رسول الله اگه من با شما بودم کمک میدادم ... و یا دیگر معصومین هم همینجور...

با همه ی اینا شریکی و با همشون هستی ..

اینا دلایلش بود که خدمتتون عرض شد و به وفور این دلایل هست ..

مرحوم علامه مجلسی توو جلد 53 بحارالانوار یه قضیه ای نقل کرده خیلی قضیه ی شیرینی است که آیت الله وحید خراسانی در یکی از مباحثی که داشتن به این موضوع اشاره کردن :

شخصی است به نام محیی الدین اربلی ، میگه من با پدرم در یک قهوه خانه ای نشسته بودیم ... چایی میخواستیم بخوریم :

دیدیم یک نفر اونطرفتر روی تخت نشسته بود که دستاری رو سرش بسته بود. نشسته بود و چرت میزد. توو حین چرت زدن اون دستار(عمامه) از سرش افتاد .. و من و پدرم دیدیم که جای یک زخم عمیقی روی سرش ( بالای پیشانیش ) هست .

پدرم پرسید: که این زخم برای چیه ؟

او گفت : زخمی است که از جنگ صفین در رکاب امیر المومنین علیه السلام بر من وارد شده ، کمک علی بودم و برمن وارد شده ...

من و پدرم هر دو خندیدیم ...

گفتیم :تو کجا و علی کجا ؟؟ قرن ها از صفین میگذره !! تو کجا و علی کجا ؟

او برگشت گفت : من قضیه ای دارم و اون اینکه پیاده داشتم به سمت مصر میرفتم ، در بین راه از یکی از قبیله های اطراف یه شخصی با من همسفر شد. وقتی که با همدیگه راه میرفتیم از هر دری شروع کردیم حرف زدن ، با همدیگه صحبت میکردیم ..

آروم آروم صحبت کردنمون کشید به صدر اسلام و جنگهای امیر المومنین (علیه السلام) با معاویه لعنة الله علیه ... اون طرف به من گفت: اگر من در جنگ صفین می بودم شمشیرم رو از خون علی و یاران علی سیراب میکردم ..

فهمیدم عجبا ... این شخص از اشخاص ناصبیه که با اهلبیت دشمنه و این شخص همسفر من شده یه همچین جسارتی داره به امیر المومنین میکنه ...

میگه من دیگه تاب نیاوردیم بهش گفتم اگر من هم بودم در صفین شمشیرم رو از خون معاویه و یارانش سیراب میکردم  ..

او هم فهمید که منم شیعه ی سفت و محکمی هستم شروع کرد با من زد و خورد کردن ..

با همدیگه گلاویز شدیم ، زد و خورد شدید ، کسی هم نبود مارو از هم جدا بکنه ..

شمشیر یا خنجری داشتیم .. ضرباتی بر هم دیگه وارد کردیم من هم ضربه ای زدم به او ... او هم ضرباتی بر من وارد کرد .. به خصوص یه ضربه رو سر من زد که من دیگه چیزی متوجه نشدم ، بیهوش شدم ..

چه مدت گذشت ، نمیدونم  ؟!

فقط چشمم رو باز کردم دیدم سرم توو دامن شخصی است ، مهربان ، بالا سر من نشسته که قربان اون و همه ی عالم فدای او ..

میگه دیدم نشسته بالا سر من و اولین جمله ای که بعد از چشم باز کردن من به من فرمود این بود :

نصرتنا ، نصرتک  و لینصرنّ اللَّه من ینصره

تو مارا یادری دادی ما هم ترا یاری دادیم  نصرتنا ، نصرتک 

خدا ناصر اون کسی است که کمک او رو بده و لینصرنّ اللَّه من ینصره

فرمود: او دشمنت .

میگه نگاه کردم دیدم اون شخص ناصبی اون طرف افتاده (کشته شده ..)

فرمود : او دشمنت

بعد شروع کرد با دست مبارکش به زخمهایی که بر من وارد شده بود دست کشیدن هر زخمی که دست او از رووش رد میشدالتیام پیدا میکرد ..

فقط زخم سرم موند ، کاری ترین زخمی که بر من وارد شده بود..

دست کشید روی سرم زخم جوش خورد ..

حضرت فرمود : جای این زخم روی سرت هست ، بعدها اگر کسی ازت پرسید که این زخم جای چیه ؟ بگو زخمی است که از جنگ صفین در رکاب مولام امیر المومنین (علیه السلام) بر من وارد شده چون تو علاقه داشتی با علی باشی ترو هم راهت دادن چون تو میخواستی با جدم امیر المومنین (علیه السلام) باشی ترو هم راهت دادن ..

لذا اینکه من گفتم این زخم از اون جنگ هست بیراه نگفتم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من این اجازه رو داد که بگم ..

بعضیا گدایی مثل اینکه بلد نیستن ..

گدایی یعنی این ..

آدم توو این عمر کوتاهش با این عبادات کج و کوله خیلی نمیتونه بالا بره ... البته ناامید نیستیم اما وقتی این چیزا رو یاد میگیره میبینه خیلی کارا میتونه بکنه و اهلبیت اینارو به ما یاد دادن و شماها همتون اهلشید..

توو دلتون آرزوی بودن با امام حسین (علیه السلام) آرزوی بودن با اهلبیت (علیهم السلام) هست ...

فایل صوتی متن

فایل سخنرانی به صورت کامل

استاد مسعود عالی 

  • ۹۲/۱۱/۱۵
  • گل نرگس

وفور نیت